اشعار امام حسین(ع) با محوریت ماه محرم

 عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم

تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم

من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی

گفتی اگر تو بی پناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم

گفتی بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهی رو به راهت میکنم من

گفتی بیا مثل تو خیلی خار دارم
حتی برای مثل تو هم کار داردم

آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بیچاره تر کن

آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد

هر شب اسیرم میکنی پای بساطت
داری تو پیرم میکنی پای بساطت

من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی

شأن نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادی جای آن من سربلندم

وقتی گذر کردند خیلی ها از اینجا
رفتند تا معراج تا بالا از اینجا

اینجا گرفته از خدا عیسی دمش را
اینجا خدا بخشیده آخر آدمش را

من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد
این پخت و پزهای محرم پخته ام کرد

می بینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانه است یا طور مقدس ؟

اینجا همان جایی است که مولا می آید
زینب می آید بیشتر زهرا می آید

پخت و پز آقای بی سر را به من داد
در کارهایش کار مادر را به من داد

من عالمی دارم در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه

منت ندارم بر سرت تو لطف کردی
حالا که هستم نوکرت تو لطف کردی

یک شب غذای خواهرت را بار کردم
یک شب غذای دخترت را بار کردم

باید که دست از هرچه غیر از کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست

خدمت ، به این بی رنگ و بو هم رنگ و بو داد
این کفش ها را جفت کردن آبرو داد

در هرکجا که نام پیراهن می آید
زهرا می آید پیش ما حتما می آید

من دست بر سینه دم در می نشینم
در مجلس فرزند مادر می نشینم

من می نشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد

آن چادری که عصمت کبری در آن است
فردای محشر منجی پیغمبران است

خدمت تجلى ارادت هاى شيعه ست
بالاترين نوع عبادت هاى شيعه ست

ما به ولايت ميرسيم از اين مودت
ما به مودت ميرسيم از راه خدمت

خدمت درِ اين خانه تنها فرصت ماست
گفتند: اينجا پنج روزى نوبت ماست

اين پارچه مشکى -فداى روى ماهش-
دارد سفيدم مي کند رنگ سياهش

از سوخته دل ها نگير آقا غمت را
يک وقت از دستم نگيرى پرچمت را

بگذار يک گوشه به پاى تو بميرم
کنج حسينيه براى تو بميرم

من که به غير از لطف تو يارى ندارم
من که به غير از کار تو کارى ندارم

آنقدر بین دسته هایت ایستادم
نذر علی اصغر تو آب دادم

ای کاش بین این ایستادن ها بمیرم
آخر میان آب دادن ها بمیرم

خوب است نوکر آخرش بی سر بمیرد
خوب است بین نوکری ، نوکر بمیرد

خوب است ما هم گوشه ای عطشان بیفتیم
در زیر پای این و آن عریان بیفتیم

علی اکبر لطیفیان

**********************


منم و گریه ام و دیده تر خواستنم
نظری کن به تمنای نظر خواستنم

آخرش من به تو ای دوست تعلق دارم
نفروشی تو مرا مردم اگر خواستنم

باید از ریشه غم غیر تو را قطع کنم
نیتم این بُوَد از شوق تبر خواستنم

این در آن در زدنم بود مرا کوچک کرد
هر چه رفتم به جز این خانه ، مگر خواستنم ؟

نمک روضه تو کام مرا شیرین کرد
بعد از این ننگ بر این میل شکر خواستنم

هر کجا جمع شدیم از غم تو سینه زدیم
قصدم این بود از چند نفر خواستنم

پر من گر به هوایت نپرد می شکند
گنبدی می طلبد این همه پَر خواستنم

محشر از قبر برون آیم و با ذکر حسین
هروله می کنم از لحظه بر خواستنم

کاش نقاش شوم عکس لبت را بکشم
پس بیا جلوه بده تو به همان خواستنم

نسل من کاش ستایشگر بزم تو شود
فکرم این است از اولاد پسر خواستنم

پدر و مادرم و ایل و تبارم به فدات
کربلایم ببر ای دار و ندارم به فدات
 

شاعر؟؟؟؟؟

**********************

غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست
جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست

پروانه پرش سوخت ولى آبرويش داد
ما هم دلمان سوخته  اين کم خبرى نيست

دنيا نتوانست ز ما گريه بگيرد
بين غم تو از غم عالم خبرى نيست

من توبه نکردم مگر از راه توسل
بي نام تو از توبه آدم خبرى نيست

گفتند در خانه غير تو شلوغ است
گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست

رزق همه اينجاست و رزاق هم اينجاست
والله در خانه حاتم خبرى نيست

"گرماى گنه سوز حرم"خورد به ما ؛ پس
از سوختن بين جهنم خبرى نيست

از ناحيه توست عنايات خداوند
بى تو بخدا پيش خدا هم خبرى نيست 

ده ماه همه منتظر ماه تو هستند
در سال به جز ماه محرم خبرى نيست

عمامه ندارى و عبا نيز ندارى
اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: مناجات با امام حسین(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام حسین(ع) با محوریت ماه محرم
[ 5 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد